بعد از مدتها موفق شدم فیلمی را بر پرده ی سینما ببینم؛ هم به دلیل مشغله ی زیاد و هم اینکه فیلمی، آن جذابیت را نداشت که مثل منی را که برای سرگرمی فقط، به سینما نمی رود را به سالن بکشاند. چون هنوز مدت زیادی از اکران فیلم موثر «چ» بر روی پرده ی سینماها نگذشته است پرداختن به آن خالی از لطف نیست.
بنای پرداختن به مسائل فنی فیلم که ورود به آن در تخصص من نیست را ندارم، اما انصافا کششها و جذابیت برخی صحنه ها و قصه ی کلی فیلم را نمی توان نادیده گرفت. صحنه ی معروف سقوط بالگرد از آن دست است و نیز کشش و تعلیق داستان که تا لحظه ی آخر، بیننده نمی داند، عاقبت کار چه می شود و مثل اغلب فیلمها خبری از رسیدن نیروی کمکی و تازه نفس نیست و در نهایت نیز تماشاگر شوکه و متحیر و در عین حال خوشحال از پایان زیبا و غیر تکراری قصه همچنان روی صندلی نشسته و بلند نمی شود. در سالن سینما شاهد بودم که پس از پایان فیلم و لحظاتی پس از آن که پرده تاریک بود و تا تیتراژ پایانی شروع نشد هیچکس از صندلی خود بلند نشد. البته که از بازی درخشان بازیگرانی چون عرب نیا و زارعی و حمیدیان حرفی نمی گویم که چیزی که عیان است چه حاجت به بیان است.
صادقانه اعتراف می کنم که شخصا و تا قبل از دیدن این فیلم می پنداشتم که حاتمی کیا تلاشش را کرده و تکلیفش را ادا کرده و هرچه در چنته داشته، رو کرده است و بیش از این نباید از او انتظار داشت و این فیلم را نیز با سوءظن تماشا کردم.
اما بعد از دیدن این فیلم متوجه شدم که ابراهیم همان ابراهیم «دیده بان» است فقط باید به او میدان دید و مانور مناسب داد تا گرای درست و درمان بدهد. بعد از تماشای فیلم بود که به دلیل هجمه ها و جوسازی های اخیر جریانات همیشه مخالف خوان سینمای انقلاب و دفاع مقدس، علیه حاتمی کیا و فیلمش پی بردم.
تا پیش از این از خود می پرسیدم مگر مطرح کردن یکی از قهرمانان ملی کشور چه ایرادی دارد؟ مگر الگوسازی از چهره درخشان شخصیتی علمی، فرهنگی، جهادی و عرفانی و... همچون شهید والامقام دکتر مصطفی چمران، برای نسلهای فعلی و آینده چه ضرری برای برخی افراد و گروه ها دارد که به آن حمله می کنند و سخنان کارگردان را بهانه و مستمسک قرار می دهند. اما وقتی فیلم را تا انتها دیدم به اصل ماجرا پی بردم و فهمیدم که علت همه این بی انصافی ها و جرزنی در جشنواره و هجمه های رسانه ای و... ریشه در کجا دارد؟ برای همین این سطور را قلمی کردم تا هم دست مریزادی به ابراهیم سینمای انقلاب اسلامی بگویم و هم سره از ناسره ی انتقادهای سالم و سازنده از فاسد و گزنده معلوم و روشن گردد.
همه ی حرف این فیلم فاخر در سکانس پایانی جمع شده است و اتفاقا دیگران بسیار خوب پیام حاتمی کیا را گرفته اند و ناگزیر آرامششان به هم ریخته است.
بله فیلم ظاهرا راجع به چمران است! آرامش و طمانینه ی عجیب دکتر که نشان از روح بلند و آرام اوست به زیبایی به تصویر کشیده شده است. شجاعت و از خودگذشتگی و در عین حال زیرکی و باهوشی چمران کاملا روشن و گیراست و به گذشته ی علمی و مبارزاتی و حتی عاطفی او در قالب دیالوگ ها و تصاویر متناسب پرداخته شده است.
اما این همه عظمت و بزرگی، این همه ایثار و آرامش و فراست و شجاعت و... از کجا نشات گرفته است؟
حاتمی کیای دیده بان! آرام آرام گرا می دهد: اول اینکه چمران، چمران امامت است چه در لبنان با امام موسی صدر و چه در ایران با امام خمینی(ره). او که مهد علم و صنعت و تکنولوژی (امریکا!) را رها کرده و به یاری شیعیان محروم لبنان شتافته و اینک به عشق امام(ره) به نهضت امام میهن خویش پیوسته است. این همه اطمینان و آرامش و شجاعت محصول عشق و ایمان و اطاعت است.
دوم اینکه چمران بهانه است برای گفتن از مظلومیت مدافعان حقیقی انقلاب و کشور، و خیانت صاحب منصبان بنده ی زور و زر. دستمال سرخ ها مظهر مدافعان مظلوم و از جان گذشته ی این کشورند که فقط به عشق امام(ره) پای در میدان خون و خطر نهاده اند و مردم رنج دیده ی پاوه و مسلمانان کرد نیز کسانی هستند که پای انقلاب امام(ره) ایستاده اند. و الا چمران خود کتابی است طولانی!
و دست آخر اینکه کلید! فتح همه ی بحرانها و قفلهای ناگشودنی، نفس مسیحایی ولایت است و بس. همه منتظرند ببینند این بحران چگونه پایان می پذیرد؟ آیا مهاجمان بی رحم وارد شهر شده و مقر مدافعان که آخرین سنگر است سقوط می کند و دستمال سرخ ها و چمران و مردم همه قتل عام می شوند؟ یا اینکه نیروهای تازه نفس و کمکی از راه می رسند و غائله ختم به خیر می شود؟ نه هیچکدام نیست، آنچه فاتح بحران است از جنس حرف است،سخن است، فقط پیام اثر گذار و نافذ امام امت است که درهای بسته را می گشاید و آرامش و اطمینان را به جامعه باز می گرداند و مهاجمان را فراری و خائنان و کم کاران را هشدار می دهد.
آری حاتمی کیا، کیمیای انقلاب اسلامی را به رخ کشیده است و خوشبختانه در تاریخ تصویری کشور ثبت کرده است تا نسلهای آینده بدانند که چگونه این ملت با دست های خالی مقابل تمام زورگویان دنیا ایستادند و پیروز شدند؟ اگرچه هزینه های گرانی هم پرداخته اند که یک قلمش هزاران چمران است، بله با اطاعت و پشتیبانی از ولایت فقیه و امام امت.
ابراهیم جان! باید هم از دستت آزرده و عصبانی باشند، دیده بان! گرا را درست داده ای. باید هم منتظر آماج حملات شدن باشی! نوش جان و گوارایت که به راه دوستان شهیدت اقتدا کرده ای! بهانه می گیرند و آسمان، ریسمان می بافند اما تو به هدف زده ای. دست مریزاد! اما بدان! ما که فهمیدیم، دیگران هم فهمیده اند:
این فیلم «چ» نبود «چ» مثل چمران...
این فیلم «خ» بود «خ» مثل خمینی(ره) مثل...
ارسال
شده توسط مهدی محب زاده در 93/3/13 3:56 عصر