زمانی که اشعار شاعران بزرگ را می خوانیم و آثار گرانسنگ ادبی را مرور می کنیم، وقتی نگاهی به آثار ارزشمند ادبیات ایران و اسلام می اندازیم و برای مثال لیلی و مجنون عبدالرحمن جامی یا بوستان و گلستان جناب سعدی را مطالعه می کنیم و یا اشعار حماسی فردوسی را تورق می کنیم و یا غزلیات شیرین جناب حافظ را م یخوانیم و می شنویم و یا مثنوی معنوی مشهور جناب مولانا را می خوانیم و... به یک نتیجه می رسیم و آن این است که این عالمان و بزرگان با استفاده از این فن، یعنی ادبیات، در واقع به بیان پند و اندرزها پرداخته و در مسیر تبیین حقایق معنوی و مادی در راستای تربیت و هدایت جامعه ی خویش گام برداشته اند.


آری وقتی که زندگی نامه ی اکثر این دانشمندان را مرور می کنیم و احوالات ایشان را مورد بررسی قرار می دهیم، به یک نتیجه ی قطعی می رسیم و آن این است که این حضرات فقط و فقط شاعر نبوده اند که به شغل شعر گفتن مشغول باشند و از همین راه ارتزاقی بکنند و دیگر هیچ، بلکه با مرور آثار و نیز زندگی ایشان این حقیقت را در می یابیم که این بزرگان، غالبا از علما و دانشمندان دینی عصر خویش بوده اند و فعالیت های علمی و دینی وجهه ی همت ایشان بوده است.

این ابیات نمونه ی مشتی از خروار است:

عشقت رسد به فریاد گر خود به سان حافظ
قرآن ز بر بخوانی در چارده روایت

هرگنج سعادت که خدا داد به حافظ
از یمن دعای شب و ورد سحری بود


اما چرا شهره به شاعری و ادیبی شده اند؟ و اشعار بسیار و در عین حال کم نظیر از ایشان به جا مانده است که حقا و انصافا نیز مایه ی افتخار هر ایرانی مسلمان بوده و خواهد بود.

پاسخ این سوال گرچه ممکن است متعدد باشد اما آنچه که به عقل و منطق نزدیکتر است یک چیز است و آن این است که این مصلحان بزرگ، از ابزار غالب زمان خویش بهترین بهره ی ممکن را در مسیر اشاعه و نشر ارزشها در جامعه ی دوران خویش برده اند.

ارزشهایی چون اطاعت از خالق، مناعت طبع، عشق حقیقی و الهی، ساده زیستی و دفاع از حق و حقیقت و... را به خوبی و با بیانی هنرمندانه در جامعه پیرامون خویش نشر داده و آنها را نهادینه کرده اند. در سالیان متمادی ادبیات و فنون مربوطه ی به آن مثل انواع شعر و خطابه و... مهمترین ابزار و وسیله ارتباط جمعی و اجتماعی در جامعه اسلامی ایران بوده است، برای همین نیز عالمان و دانشمندان دینی حسب وظیفه ی دینی و انسانی خود در این عرصه ها ورود کردند و الحق چه ورود کردنی؟! تا آنجا که برخی از این بزرگان همه ی اعتبار و عظمت علمی خویش را در راه انجام وظیفه ی خطیر تبلیغ ارزش های اصیل دینی فدا کرده و به جای اینکه به عالم و دانشمند و... شهره بشوند به شعر و شاعری مشهور شده اند و یکه تاز عرصه ی این میدان بوده اند و البته ماندگار و رمز ماندگاری کار و نامشان آیا چیزی جز اخلاص و نظر لطف و عنایت الهی می تواند باشد؟

آری عالمان دین در هر برهه ای از زمان براساس وظیفه دینی و الهی خویش بهترین راه ممکن و کارآمدترین وسیله و ابزار عصر خویش را برای ترویج و اشاعه ی فرهنگ اصیل دینی در جامعه ای که مامور به هدایتش بوده اند، برگزیده اند و در راه این مجاهدت، بر هر چه نام و نان و... بوده چشم پوشیده اند و صد البته که حق متعال مزد زحمات و مجاهدتشان را به خوبی ادا کرده که : انا لا نُضیعُ اجرَ مَن احسَنَ عملا (کهف/ 30)

حال باید پرسید اگر همان عالمان و دانشمندان با همان روحیه ی عمل به تکلیف در عصر ما بودند در کدام عرصه ها ورود می کردند؟ آیا صرف اینکه ابزار و رسانه های بی بدیلی مثل منبر و محراب و جماعت و جمعه در اختیار ما باشد، برای جامعه ی امروزی کفایت می کند؟ صد البته که باید همین رسانه های بی جایگزین را با تمام توان حفظ کرده و ارتقاء داد، اما باید دید که عرصه ی اثرگذاری بر اذهان و اندیشه ها در جوامع امروزی تحت سیطره ی کدام ابزار و رسانه هاست؟

آیا چیزی غیر از محتوای اثرگذار تلویزیون و سینما و ماهواره ها و شبکه های اجتماعی می تواند جواب ما باشد؟ این محتواهای موثر با همه تفاوت هایشان یک چیز بیشتر نیست؛ فیلم و همه متعلقات آن، همان چیزی که امروزه از صبح تا شام جمعیت های کثیری از جوامع بشری را به خود مشغول کرده و شیاطین نیز سرمایه گذاری های کلانی روی آن کرده اند.

اگر عرصه و میدان امروز، عرصه ی مبارزه ی رسانه ها بوسیله ی فیلم و سریال و کلیپ و... هست که هست، عالمان و اندیشمندان دین در کجای این میدان قرار دارند؟

به این تعبیر یکی از استراتژیست های وطنی که گفته بود: (نقل به مضمون) « به نظر من اگر امام صادق(ع) امروز بودند به شاگردانشان می فرمودند که سریال و فیلم بسازند» بسیار فکر کرده ام. شاید در نظر اول حرف عجیبی به نظر برسد، اما واقعیت انکار ناشدنی است.

آیا وقت آن نرسیده که حداقل بخشی از عالمان دین در این عرصه ی اثرگذار، جانانه و موثر ورود کنند؟ (البته و یقینا بعد از آموختن کامل این فنون)

اگر بگویی که خیلی ها در این میدان وارد شده اند، خواهم گفت: خروجی و اثر آن چه بوده است؟ اگر مدیریت رسانه! کفایت می کرد عالمان گذشته نیز بهتر از ما می توانستند شاعران و ادیبان عصر خویش را مدیریت کنند تا محتوایی اثرگذار تولید کنند، ولی خودشان پای در میدان رزم فرهنگی با مقتضیات زمان خویش نهاده و آثار اثرگذار ماندگار خلق کردند.

اگر به همین که یکی دو تا فیلم ساز متدین پیدا بشوند و در فیلم هایشان دوتا صحنه ی سلام نماز! بازیگران را بگنجانند، اکتفا کنیم کافی است؟

آیا همین که چند برنامه ی گفتگومحور با حضور چند عالم اجرا بشود رسالت ما ادا شده است؟ البته که آن هم غنیمت است ولی باید به خود آئیم و مانند سلف صالح، گروهی از عالمان، مجاهدانه پای در این عرصه های نوظهور بگذارند و خالصانه و برای رضایت الهی و انجام رسالت هدایت جامعه در مسیر تعالی اسلامی اقدام کنند.

انجام رسالت انبیای الهی در هر عصری با ابزار همان عصر پیش رفته است. به قول علمای کلامی اگر معجزه حضرت موسی(ع) عصای اژدهاشونده است، به دلیل آن است که در عصر موسی(ع) ابزار سحر و جادو در جامعه رواج فراوانی داشته است.

اگر حضرت مسیح(ع) کور مادرزاد را شفا می دهند و... دلیل آن پیشرفت و اشاعه ی علم طب و پزشکی در آن دوران بوده است.

و اگر پیامبر خاتم(ص) با قرآن و کتاب ظهور می کنند، دلیل آن گرایش مردم آن عصر به ادبیات و فصاحت و بلاغت و... بوده است.

وارثان انبیاء، باید ابزار عصر خویش را بشناسند و با همان ابزار به رسالت علمی و دینی‌شان عمل کنند.

پ ن: این یادداشت قبلا در سایت جهان نیوز منتشر شده بود.