رهنوردی را که نبود رهبر ثابت قدم در بیابان طلب سنگ نشان گم کرده است
هر جوانمردی که سر می پیچد از فرمان او در صف مردان کماندار کمان گم کرده است
هر که غافل از ظهور حق بود در ممکنات بوی یوسف در میان کاروان گم کرده است.
رهنوردی را که نبود رهبر ثابت قدم در بیابان طلب سنگ نشان گم کرده است
هر جوانمردی که سر می پیچد از فرمان او در صف مردان کماندار کمان گم کرده است
هر که غافل از ظهور حق بود در ممکنات بوی یوسف در میان کاروان گم کرده است.
نمیدونم از کجا شروع کنم و چه شکلی حرف دلم رو بیان
کنم اما امروز وقتی فیلم ضرب وشتم جوانی که قصد
جمع کردن عکس حضرت خمینی کبیر رو از کف خیابون داشته
توسط اراذل اجاره ای و فتنه گر در نسیم آن لاین دیدم
از این همه پلشتی حالم بد شد.
عزیزی که بیش از هفتاد بهار رو دیده و اتفاقی در کنار
من صحنه رو می دید به شدت منقلب شده و اشک میریخت.
به همه صحنه گردانان این بازی میگویم اگر یک جو غیرت و تعصب
ملی هم که داشتید- دین پیشکش - اوضاع به از این بود.
چقدر از این سرمایه ها باید بسوزه تا آدم بشید؟
قدیم وقتی زخمی عفونی می شد و چرک می کرد چون وسایل
جراحی نبود محل زخم را با آهن گداخته داغ میکردند که
اصطلاحا به آن (کی) میگفتند، بقول حافظ شیراز:
علاج کی کنمت کاخرالدوا«الکی».
شاید بسیاری نوشتن این این مطلب را دیرهنگام بدانند، اما بنا به دلایلی
که برخی را یادآور خواهم شد این یادداشت را می نویسم.
اما اصل مطلب پس از تماشای فیلم فاخر« طلا و مس » و با توجه به
پخش این فیلم در شبکه نمایش خانگی و بهره مند شدن قشر وسیعی
از جامعه از دیدن آن (که کم هم نیستند کسانی که ترجیح می دهند
فیلمها را نه در سینما بلکه در خانه ببینند) به ذهنم آمد و آن مطلب این
است که به عنوان یک طلبه بسیار خوشحال شدم از دیدن چنین فیلمی
در عرصه سینمای انقلاب اسلامی، به چند دلیل...
یابن الحسن ای زائر تنهای مدینه
ای رهگذر کوچه شبهای مدینه
ای آیت غرای جمال گل زهرا[س]
زیبا پسر مادر تنهای مدینه
ای وارث تیغ دو دم حیدر کرار
گردن شکن و قاتل اعدای مدینه
ای یکه اذان گوی دیار غم و غربت
کی گویی اذانت به مصلای مدینه
کی دیده شود محو تماشای حضورت
آنجا که بیایی تو ز صحرای مدینه
کی آیی و پیدا بکنی گمشده قبری
بر ما بگشایی تو معمای مدینه
الهی
در وجود تو شوم من منعدم چون محبم حب یعمی و یصم
*******
خدایا می دانم که اوج محبتت فنا و نابودی به درگاه عزت و جلال توست. گرچه مرد این میدان نیستم ولی آرزومند این مقام عالیم
و به فانیان آستانت رشک بر.
یاریم کن آنچه در سینه دارم با اهلش واگویی کنم، تو که همه را میدانی حتی بهتر از خودم.
تا بعد.