در خبرها آمده بود کشور چین با داشتن بیش از یک میلیارد و سیصد میلیون نفر جمعیت، قانون تک فرزندی که سالها در این کشور اجرا می شد را لغو کرده است.تجربه ها نشان داده است دولت مردان چینی(صرف نظر از اعتقادات و گرایشات فکری و دینی شان) تا کنون تقریباهمه تصمیماتشان حساب شده و دقیق بوده است، حال باید دید چه دلایلی باعث لغو این قانون در چین شده است.
از اظهارات خود چینی ها بر می آید که مهمترین دلیل آنها خطر پیر شدن جمعیت و رشد منفی ان است.
مساله ای که سالهاست گریبان کشورهای پیشرفته اروپایی را گرفته و حالا چینی ها از آن درس عبرت گرفته اند.اما چیزی که باعث شد این سطور قلمی شود همین نگرانی مهمی است که چینی ها را با آن جمعیت کثیر که فکر اداره کردنش هم مسئولین بعضی از کشورها را دیوانه می کند، به اتخاذ این تصمیم وادار کرده است.بله پیر شدن جمعیت کشور!!
سوال مهمی که مطرح است این است که در کشور پهناور ایران، با این همه منابع عظیم طبیعی و خدادادی چرا عده ای خود را به خواب زده اند و این حقیقت را به مردم نمی گویند؟! مگر نه اینکه طبق امار حالا دیگر کشور ما جمعیت جوانی ندارد و به پیری پا گذاشته است!؟ مگر نه این است که رشد 3/1 درصدی که همین روزها از سوی مرکز آمار کل کشور اعلام شد، رشد نامطلوبی برای کشور است؟(رشد زیر 2درصد یعنی رشد منفی)
و مگر نه این که یکی از عوامل بازدارنده ،در قدرت کشورها میزان جمعیت آن کشور است؟پس چرا برخی از مسئولین دم فروبسته و هیچ حرکت مثبتی انجام نمی دهند،تازه ساز مخالف هم میزنند.خدا می داند این دیگر مساله سیاسی و جناحی نیست که بشود با آن بازی کرد که مساله امنیت ملی کشور است.
بنده خودم مدتی را در مناطق اهل سنت کشور برای تبلیغ حضور داشتم و ندیدم کسی کمتر از 10-8 نفر بچه نداشته باشد،(البته این آمار نیست.) آنهم از یک همسر و از همسران دیگر هم هکذا...
آیا این تهدیدی برای امنیت ملی و انسجام داخلی نیست؟ بر هم خوردن ترکیب جمعیتی کشور به نفع چه کسانی است؟
چرا از این اصل مهم غفلت می کنید؟ آیا کسانی که شعارهای دروغین فرزند کمتر داشتن را تبلیغ کرده و...می کنند واینچنین بر خلاف دستور صریح قرآن و اهل بیت (ع) عمل می کنند خادم هستند؟؟یا...
آیا فردای قیامت جوابی در برابر رسول خدا (ص) و امیرمومنان(ع) دارند؟
چرا گناه کم کاری خودمان را به گردن این و آن بیاندازیم؟ حداقل از چینی ها یادبگیریم و جمعیت کشور را که حالا به مرز پیری و سالخوردگی نزدیک می شود دریابیم.والسلام
فقدان بصیرت کافی را شاید بتوان اصلیترین دلیل لغزش انسانها در بزنگاههای حساس فکر و عمل برشمرد تا جایی که دارا نبودن بصیرت لازم و عمل نکردن به هنگام بر مبنای آن، موجبات گمراهی و خسران اشخاص و گروههای بزرگی را در طول تاریخ فراهم آورده است.
احزاب، گروهها و اشخاص متعددی را میتوان در طول تاریخ اسلام و مبارزات حق طلبان، نمونه آورد که از این رخنه ضربه خورده و خود و گروهی و بعضاً ملتی را به خاک ذلّت و زبونی کشیدهاند.
و در مقابل افرادی قرار دارند که با این سلاح برّان در کوران حوادث و فتنههای تاریخ چون کوه استوار ایستادهاندو ابداً دچار لغزش نشده و سرافرازانه، سرود استقامت و پایداری بر ارزشهای الهی را سرودهاند.
این ملاک و معیاری است که پیشوایان بزرگ در برابر ما قرار دادهاند تا از عهدهی حمل این بار امانت برآییم. آنجا که امام موحدان و امیر مؤمنان علیهالسلام میفرماید: «و لا یحمل هذا العلم الا اهل البصر و الصبر[1]».
و جه زیبا در آیینهی نهضت عاشورا این حقیقت بروز و ظهور مییابد. آنجا که علمدار قیام عاشورایی حسین بن علی علیهالسلام با این سلاح، جاودانهی درخشان تاریخ میگردد و امام صادقان جعفر بن محمد علیهالسلام در کلامی گهربار گواه تأیید میدهد که: «کان عمّنا العبّاس نافذ البصیرة[2]».
تو گویی درس عبرتی است، تاریخ آغشته به خون پاکان روزگار در برابر دیدگان حقیقت جویان عالم تا بار دیگر از این مجرا گزیده نشده و آسیب نبینند.
آری سرور و سالار شهیدان پایهگذار قیام و نهضتی است که بر پایهی امر به معروف و نهی از منکر شکل میگیرد و آنچه که رمز دعوت به خیر و معروف و نهی از شر و منکر است همانا ایجاد بصیرت در میان افراد جامعه حقطلب خصوصاً خواص و نخبگان است.
چرا که تا بصیرت نباشد و تا دیدگان افراد جامعه تیزبینی لازم را نداشته باشد خیر را شر و معروف را از منکر وحقیقت را از مجاز تشخیص نخواهند داد.
بر همین مبنا است که حسین بن علی علیهالسلام اساس کار را بر تنویر افکار خفتهی آحاد جامعه قرار داده و انتشار روشنی و بیداری را در افق رو به غروب آنروز نشانه میرود و آنگاه که این بصیرتافزاییها و تذکّرها وجدان به خواب زدهی برخی را بیدار نمیکند، سر به نیزه رفتهی آن بزرگوار با تلاوت آیات الهی خود آیت و نشانهی جاویدان بصیرت تا یومالمعاد میگردد.
خطبهی مشهور سیدالشهدا علیهالسلام در سرزمین منا که در جمع حاجیان و بزرگان آنروز عالم اسلام ایراد گردیده و حقاً که سندی نورانی است از اشاعهی بصیرت در میان نخبگان جامعه تا حق به محاق نرود از آن جمله است.
آری سیدالشهدا علیهالسلام چراغ هدایت و کشتی نجاتی است که فریاد مظلومانهی حنجر بریدهاش بر بلندای تاریخ انسانیت ثبت شده است و هر روز و نوبهنو تجدید میگردد، باشد که تا از این گنجینهی نورانی و باب نجات امّت رسول مکّرم اسلام صلیاللهعلیهوآلهوسلم بیش از پیش بهرهمند شویم.