• وبلاگ : محب
  • يادداشت : فقط زبان شماتت اغيار را بر ما مگشا!
  • نظرات : 1 خصوصي ، 15 عمومي
  • پارسي يار : 0 علاقه ، 1 نظر
  • درب کنسرو بازکن برقی

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    سلام اخوي
    با يک طرح جديد« بحرين، بلدي في النار و الدم» به روز و در خدمتيم
    يا علي
    پاسخ

    سلام عليكم و يا حق.
    سلام -از مطالب زيبايتان استفاده کردم از افراد بصير جز اين انتظاري نيست آري همه مسئولان عزيزند و محترم اما تا زماني که در مسير امام و رهبري ،حافظ ارزشهاي انقلاب و نظام باشند.
    با وبلاگ در محضر قرآن چشم انتظار نظرات دوستانم.
    موفق باشيد
    پاسخ

    سلامممنون كه سرزديد و لطف كرديد. حتما خدمت ميرسم انشالله.
    آقا جون ارادت.
    پاسخ

    يا حق جناب غلومي.
    سلام عليکم .
    از لطف شما ممنونم .
    خيلي خوشحالم که با وبلاگ پربار شما آشنا شدم .
    پاسخ

    عليكم السلام لطف داريد.


    سلام

    از مطالبتون مثل هميشه استفاده مي کنيم. موفق باشيد ومويد

    پاسخ

    سلام لطف عالي مستدام.
    سلام.خسته نباشيد
    ((كليپ هاي جنايات سعودي ها در بحرين)) منتظر نظرات شماست
    قرآن و اهل بيت(ع) تنها راه نجات
    پاسخ

    عليكم السلام.
    + يدالله شهرياري 
    رهسپاريم با ولايت تا شهادت
    انشاالله
    پاسخ

    انشالله.
    سلام از اينکه تشريف اورديد ممنونم مطلبتون جالب بود. ما حاميان نائب امام زمانيم هر کي ميخواد روبروش باشه باشه. با مطلب «آشتي کنان» به روز کرذم سر بزنيد خوشحال ميشم.

    پاسخ

    حتما انشالله.
    + سيد مصعود ترابي 
    سلام عليكم
    با تشكر از مطالب ارزشمند حضرتعالي
    پاسخ

    ارادتمند سادات مكرم.

    با سلام

    با بازخواني و تفسير پيام نوروزي رهبر انقلاب به روزم

    پستهاي قبلي

    جشنواره کيش و مشايي و چند حرف ديگر

    رحيم مشايي صاحب ايدئولوژي برتر ؟

    شهيد اهل قلم ، شهادتت مبارک

    وبلاگ پشتيبان

    www.sinama-hl.mihanblog.com


    دانه اي که سپيدار بود : دانه كوچک بود و كسي او را نمي‌ديد. سال‌هاي سال گذشته بود و او هنوز همان دانه كوچک بود. دانه دلش مي‌خواست به چشم بيايد، اما نمي‌دانست چگونه. گاهي سوار باد مي‌شد و از جلوي چشمها مي‌گذشت. گاهي خودش را روي زمينه روشن برگها مي‌انداخت و گاهي فرياد مي‌زد و مي‌گفت: "من هستم، من اينجا هستم، تماشايم كنيد ."

    اما هيچكس جز پرنده‌ها‌يي كه قصد خوردنش را داشتند يا حشره‌هايي كه به چشم آذوقه زمستان به او نگاه مي‌كردند، به او توجهي نمي‌كرد. دانه خسته بود از اين زندگي؛ از اين‌ همه گم‌ بودن و كوچكي خسته بود. يک روز رو به خدا كرد و گفت: "نه، اين رسمش نيست. من به چشم هيچ‌كس نمي‌آيم. كاشكي كمي بزرگتر، كمي بزرگتر مرا مي‌آفريدي." خدا گفت "اما عزيز كوچكم! تو بزرگي، بزرگتر از آنچه فكر مي‌كني. حيف كه هيچ وقت به خودت فرصت بزرگ‌شدن ندادي. رشد ماجرايي است كه تو از خودت دريغ كرده‌اي. راستي يادت باشد تا وقتي كه مي‌خواهي به چشم بيايي، ديده نمي‌شوي. خودت را از چشم‌ها پنهان كن تا ديده شوي." دانه كوچک معني حرف‌هاي خدا را خوب نفهميد، اما رفت زير خاك و خودش را پنهان كرد.سال‌ها بعد دانه كوچک، سپيداري بلند و با شكوه بود كه هيچكس نمي‌توانست نديده‌اش بگيرد.
    .....سلام عليكم
    استفاده كرديم.
    درپناه حق.موفق وپيروز باشيد
    پاسخ

    الله ولي الذين امنوا يخرجهم من الظلمات الي النور.تشكر از حضور پر و پيمون شما.
    + جمالي 

    سلام عليکم

    زيبا بود ، مثل سخنراني هايتان

    اما اين قسمتش منو ياد گذشته ها مي انداخت . . . بگذريم . . .

    (((اما اين دليل نمي شود از حق بگذريم،خدا نياورد آن روز را که براي رفاقت و دوستي

    از حق بگذريم که اگر چنين شد چه فرقي داريم ما با اهل کوفه؟ چه فرقي داريم با مردم
    مدينه بعد از پيامبر(ص)؟ بله صحابه محترمند ولي حق از ايشان محترمتر است.)))

    پاسخ

    عليكم السلام ممنون از لطف و حضور شما اگر واضحتر بفرماييد شايد سبب خير بشيد منتظر شما هستم. يا علي.
    + آ.م 
    حاجي دستت درد نکنه واقعا گل گفتي . کاش بدونند و بشنوند . کاش هر چه زودتر از زود برسيم به ولايت ولي زمان تا همه دردها درمان بشه انشاالله. دست حق به همراهت
    پاسخ

    تشكر از شما. انشالله.
    حاج آقا دم شما گرم معلومه از اون با مرامايي.
    پاسخ

    تشكر از لطف عالي.

    اين بار حاج سعيد قاسمي منتظر نظر شماست.